اولين مرواريدت مبااارك
دقيقا دو هفته به تولدت مونده بود كه يه روز داشتيم با خاله مريم ( دوست ماماني) ميرفتيم خونه خاله ويدا ( دوست ماماني) كه شما با محمدصالح بازي كني يه دفعه تو ماشين كه ميخواستم بهت شير بدم ديدم بلهههه سر و كله اولين مرواريدت پيدا شده وقتي رسيديم شما كلي با محمدصالح بازي كردي و منم به فكر آش دندونيت افتادم البته چند روز بعدش يه تب ٤٠ درجه چاشني دندونت بود اولين مرواريدت مبارك ...