نيكان هديه خدا

گلم امروز ده روز از اومدنت ميگذره و به مناسبت دهمين روز حضورت به قول قديمي ها حمام ده روزگي بردمت عشقيييييي           ...

امروز بابايي صبح بلند شد و رفت دنبال هويت ملي يعني همون شناسنامه فندق خان مباركت باشه اينم عكسهاي شناسنامه و كارت بيمارستان                   ...

تقريبا يك هفته از اومدنمون به خونه گذشته بود كه داشتم تو دستشويي ميشتمت و يه دفعه ديدم هورااا بندنافت افتاد مباركت باشه قند عسل           ...

پسر گلم شما ٤١ هفته بود كه حسابي جا خوش كرده بودي و دلت نميخاست به دنيا بياي ديگه خانم دكتر گفت خطر داره و بايد به دنيا بيايي خلاصه من دوست داشتم ١٢ دي ماه به دنيا بيايي كه با تولد ماماني يكي بشه ولي قسمت نشد و ١٣ دي بستري شدم بيمارستان و از هشت صبح منتظر با آمپول فشار منتظر به دنيا اومدنت بوديم كه بله بازم خيال اومدن نداشتي و بالاخره ساعت هشت شب رفتيم اتاق عمل و شما ساعت بيست و پنج دقيقه تو بيمارستان فرمانيه به دنيا اومدي اينم چندتا عكس از اتاقي كه بابايي برامون آماده كرده بود و چندتا عكس از اولين روزهاي تولدت                       &...

امروز سيزدهم دي ماه فرشته كوچولوي آسماني ما نيكان زميني شد تولدت مبااارك اينم اولين عكست كه تازه به دنيا اومده بودي لحظه تولدت :١٣دي ماه سال ١٣٩٥ساعت٢٠:٠٥بيمارستان فرمانيه ...